مهتاب شب های بی ماه

ساخت وبلاگ
شیرچای هلدار داغ را در دست گرفتم و جرعه جرعه می نوشمبه سبک انگلیسی هاخوب مزه مزه میکنمو با خود تکرار میکنم باید در لحظه زندگی کنمچه فایده دارد امااشک یورش می آورد به چشمانم و لحظه لحظه های تلخ از پیش چشمم می گذرندنبود عشق و همه کمبودهای نبودنشخیانت و حتی فکر خیانتو همه رنج هایی که در سفر آخر داشتمهمه دانه دانه از پیش چشمانم میگذرندمندر سرمایی خوش نوازچای به دستبه آینده خیره شده امچه سرنوشت غریبیصدای رزی می آید که می گوید چه آرامش عجیبی داریومن میترسم این آرامش ساختگی باشدمیترسم همه این آرامش بهم بخوردمیترسم از این همه ابهامقلب کوچک بیمارم را در لحظه نگه میدارمچشمانم را روی همه حقایق میبندمکه نشکندکه نشکنمروزی باید بنویسمکتاب:هنر رابطه از راه دور نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۸/۱۰ساعت توسط مهتاب صورتی| مهتاب شب های بی ماه...
ما را در سایت مهتاب شب های بی ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1402 ساعت: 14:40

آدمیزاد است دیگردلش تنگ می شود حتی برای آن کافه سرکوچه که هیچوقت قهوه هایش را مزه نکرددلش تنگ می شود حتی برای آن سوپر مارکت گرانفروش محله که هیچوقت زیتون پرورده خوب نداشتآدمیزاد است دیگرمن اما دلم برای گلفروشها بیشتر از همه تنگ می شود ...همانها که داوودی شرابی و آلستر زعفرانی داشتند ...و بیشتر از همه دلم برای کتابفروشی های زیبا ...کتابها اما مهاجرت نمی کنند ...کتابها اما ...حس میکنم آدم از وقتی بزرگ می شود که میفهمد باید کتابهایش را بگذارد و برودو فکر میکنم تعریف بزرگ مهاجرت همین است برای مناینکه کتابهایت را بگذاری پشت سرخوانده و نخواندهکم و زیاداز کتاب هر بار که دل میکنم انگار بزرگ و بزرگتر می شوم ...و چه بزرگ شدن جانسوزی است باور کن نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۲/۰۸/۱۵ساعت توسط مهتاب صورتی| مهتاب شب های بی ماه...
ما را در سایت مهتاب شب های بی ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1402 ساعت: 14:40

من دلم برای خانه تنگ می شود

برای همه کادرهای خالی ای که بر روی آنها می نویسند

the city you've bo

و من متلاشی میشوم

متحول میشوم

که چطور جبر جغرافیایی تا ابد

خانه و شهر و وطن را به معنای اشک ترجمان می کند ....


نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۲/۰۸/۰۱ساعت توسط مهتاب صورتی|

مهتاب شب های بی ماه...
ما را در سایت مهتاب شب های بی ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 60 تاريخ : شنبه 6 آبان 1402 ساعت: 16:32

گاهی کم شکر می گویمآن زمان که امن نشسته امبی دغدغه قهوه درست می کنملبخند میزنمو بین اتاق ها راه میروم ...گاه کم شکر می گویمآنگاه که دنبال بلیط میگردم و خانه و به زیبایی آن شهر کنار اقیانوس قبطه می خورمگاه کم شکر میگویمآنگاه که صدایش را میشونمکه سلامت نفس میکشیم و میخندیم ورسم دوری را پشت اشک هایمان پنهان می کنیمگاه کم شکر میگویمآن زمانی کهدوستانی دارم بهتر از آب روانبهتر از برگ درختو خدایی که همیشه در همین نزدیکی استامروز میرقصیدم ...سال های پیش شروع دومین ماه پاییز را یادم استسردپر برگگاه گرمگاه در سفرمن تا همیشه به پاس همه لحظاتی که در سفر بودم و نبودم تو را شاکرم ... نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۸/۰۳ساعت توسط مهتاب صورتی| مهتاب شب های بی ماه...
ما را در سایت مهتاب شب های بی ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 62 تاريخ : شنبه 6 آبان 1402 ساعت: 16:32

دوست دارم با بوسه جادویش کنم

با چشمهایم سحرش کنم

و

در دستانم غرقش کنم ...

دوست دارم با خنده غوغایش کنم

با اشک زلالش کنم

و

در مهتاب گم

این عشق ولی مرا میکشد ....

نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۸/۰۳ساعت توسط مهتاب صورتی|

مهتاب شب های بی ماه...
ما را در سایت مهتاب شب های بی ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mahtabeshabhayebimahf بازدید : 61 تاريخ : شنبه 6 آبان 1402 ساعت: 16:32